شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط
ای قـبـلـۀ عــوالـمِ بـالا حـسـیـنجــان ای شُعـلهشُعـله آتشِ دلهـا حسینجان
حٰا سین ویا و نونِ خدا،یاحسین جان ماییم و هر نفـس نفـسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
هرچهبهدلبهسینهبهسَرداشتیعلیست ذکریکه درتمامِ سحرداشتی علیست
نامی که درگشودنِ در داشتی علیست جانت علیست هرچه پسرداشتیعلیست ای سربه پاترفته به مولا حسینجان
چشمِ توگَشت وازهمه ماراخطاب کرد لـطـفـش بلـند بـاد که کـارِ ثَـواب کرد
هرکس که بنـدگیِ تورا انتخاب کرد او را نگـاهِ مـادرت عـالـیجـنـات کرد
گفـتیم بعدِ حضرتِ زهـراحسین جان
آشفـته زُلـفم و تبِ طوفـانـم آرزوست کـنعـانمآرزوست سُـلـیـمانمآرزوست
یک بارازلبِ توحسنجانم آرزوست باخون رقم زنم که دوسلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان
مست است آنکه بردرِمیخـانه ایستاد مـرداست آنکه تاتَـهِ پـیـمانـه ایـستـاد
سرنیست آن سریکه رویِ شانهایستاد درپایِعشق جُزتوکه مردانه ایستاد؟
آن کیست غیرِزینب کُبریٰ حسین جان
تومیرسی وبا توخـبرها یکی یکی لبـخـنـد میـزنی به پـسـرها یکییکـی
اُفـتـادهانـد پیشِ تو سـرهـا یکـی یکـی با مـاه هـاشـمـیت قـمـرهـا یکـییکـی
عباسَ نـوکـرم شبِ فـردا حسیـن جان
مـا پـیـرمیشـویم شـبـیـهِ حـبـیـبِ تـو شبهای جمعـهایم پُـرازبـویِ سیبِ تو
امـشب سـلامِ مـا به لبِ بینـصیبِ تو ماراکه کُشته است صدایِ غریبِتو جان خواستی به چشم بفرما حسین جان